هر دمش با من دلسوخته لطفي دگرست ... اين گدا بين كه چه شايسته انعام افتاد
با عوض كردن نواي اينجا هم به ياد او نوشتي.
بين همه كسايي كه خداحافظي ميكنن و با اونا درگير ميشم شما تنها كسي هستي كه اينچنين رو خط مرزي... و نميشه چيزي بهت گفت! بي معرفت اونه كه چشم از خوبي ها ببنده و ننويسه حتي يك سلامي به ياد او.
( بايد دل خود را به ياد او و در پرتوي محبت او خدايي کند و شايد خدا به واسطه ي محبوب ترين بنده اش دل ما را نيز رنگي از عشق زند. )
البته اين دنياي مجازي هم يك بعد است. اصل كه نيست! اما پشت اين دنياي مجازي آدم هايي هستند كه مجازي نيستند. مگر بين آدماي واقعيه اين ماجرا توجه ات به غير از او بود كه كه حالا ...
خداحافظي را نميفهمم.آيا خودم هم چنين كاري خواهم كرد!؟
همين؟؟؟!
انتظار نداشتم! اما ميتوني ننويسي. ما انسانيم هر چه دوست داشتيم همان ميشود! من همراه چند دقيقه ايه روز ات بودم! و برام دردناك بود اين مطلب! اگر به ياد او مينوشتي به او چه جوابي خواهي داد؟
. آيا تو در اوج بودي؟؟؟ در اوج از او خداحافظي ميكني؟ در ذهنم نمي گنجد! براي او مينوشتي؟ حالا براي او نمينويسي! تحليلم راه به جايي نميبرد!!
اما بدان! از هر كه از نيمه راه بريد خونين دلم! شايد راه كوتاهي در نظر داشتي كه حالا به اخر رسيدي! شايد هم چيز ديگري! خودت ميداني هر چه خواستي انجام بده! اما نذار كسي در نظر و عقيده ات دخالت كند. و وقتي اراده كردي براي كسي بنويسي هيچ چيز تو را از اين اراده نگه ندارد! چيز هايي كه براي من نوشتي در كامنتينگ اصلا منطقي نبود!
بودن يا نبودنت در نت هيچ فرقي براي امثال من نداره! ولي من هميشه با كساني كه به خاطر مشكلات شخصي از يك كار خوب دست كشيده اند سخت برخورد ميكنم. در مورد تو فقط چشمم را در حد تحملم خواهم بست! يادت باشه از كساني هستم كه در عين عجول بودن بسيار صبورم! اميدوارم بيشتر از اين از زخم زبانم در امان باشي!
سلام
اعيادتون مبارك
بابا عيد شده يه خونه تكوني بكن
به روزم
بيا
يا علي
يعني شما ميگي دعا كار سازه ؟
ميدوني عزيز
كاملا پارتي بازيه
هر كسي رو كه خودش بخواد ميبره
ميگي نه ؟؟ خوب ببين منو نميخواد
لياقتش هم به هر كسي ميده كه خودش بخواد
.....
دعا مي كني براي من كه .......
سلام . چه مي سود گفت . من مانده ام و حيرتم از آنان و حيرتم از تفاوتم با آنان . خدايا آن جوانان چه داشتند ؟؟؟؟
هيچ چيز نداشتند جز دلي سرشار از ايمان حضرت حق ...
.
شاميان از چند روز قبل شهر را آذين بسته بودند. يزيد آماده بود تا اسلام را به يكباره حذف نمايد و انتقام تمام اجداد جاهليش را از خاندان رسول الله بگيرد . براي بعضي از شاميان خاطره ي خوش فتح امپراتوري هاي بزرگ زنده شده بود.
روايت هشتم از محرم و روايت آخر... اما محرم همچنان هست و عاشورا همچنان هست و كافي است تا بخواهيم تا كربلايي شويم ....فقط بايد محرم شد .
دولت عاشقي به روز شد .... منتظر قدومتان