آنروز در جام شفق مل کرد خورشيد بر خشک چوب نيزه ها گل کرد خورشيد خورشيد را بر نيزه؟ آري اينچنين است خورشيد را بر نيزه ديدن سهمگين است از پا حسين افتاد و ما بر پاي بوديم زينب اسيري رفت و ما بر جاي بوديم چون بيوگان ننگ سلامت ماند بر ما تاوان اين خون تا قيامت ماند بر ما